کتاب و مجله

نوشته‌هایی درباره‌ی مجله و کتاب

کتاب و مجله

نوشته‌هایی درباره‌ی مجله و کتاب

درباره‌ی کلان‌روایت در جمهوری اسلامی

دوشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۷، ۰۸:۱۹ ب.ظ

آقای فواد سیاهکلی در گودریدز مطلبی درباره‌ی ژان-فرانسوا لیوتار و کتابی درباره‌ی او نوشته بودند و صحبت از «کلان‌روایت» کرده بودند و اینکه در تمدن غربی همه‌ی کلان‌روایت‌ها شکست خورده‌اند و تنها سود مادی باقی مانده است. کامنتی نوشتم که مدتی است کلان‌روایت ذهن من را هم مشغول کرده، ولی منبع اصلی‌اش را نمی‌شناختم و تشکر کردم، و اینکه به‌نظرم می‌رسه که جمهوری اسلامی هم در بحث کلان‌روایت شکست خورده و مشخص نیست از مردم چه می‌خواهد و مردم از او چه باید بخواهند. آقای فواد از من خواستند که اگر چیزی دراین‌باره نوشتم به ایشون هم بگم. من چیزی نمی‌دونم. فقط چند کلان‌روایت را در فضای فعلی تشخیص می‌دم که در ادامه درباره‌شون می‌نویسم.

اون ایده‌ای که پشت انقلاب اسلامی بود، می‌شه این‌طور گفت که، این بود: اگه اسلام پیاده بشه و حکومت اسلامی برقرار بشه دیگه هیچ مشکلی باقی نمی‌مونه. حالا، مدل حکومت شیعی چی می‌تونست باشه؟ حکومت امیرالمومنین. منتهی مشکل اینه که حضرت پنج سال بیشتر حکومت نکردند و اون پنج سال هم همه‌اش به درگیری و جنگ گذشت و آخر سر هم حضرت با حکمیت حکومت را از دست دادند. این ایده یا کلان‌روایت علوی به درد حکومت باثبات نمی‌خوره، به‌درد قیام می‌خوره، همون‌طور که شیعیان تا قرن‌ها در مقام مبارزه با حاکمان مختلف بودند نه در مقام حکومت. کلان‌روایت علوی در جمهوری اسلامی را می‌شه در شعارهایی که قدیم‌ها جلوی رهبری می‌دادند دید، مثل «از علی تا به علی فاصله یک آینه است»، یا «خامنه‌ای خمینی دیگر است، ولایتش ولایت حیدر است» و از این دست شعارها، که رهبری هم توی سخنرانی‌ای توی اصفهان گفتند این شعارها را ندید که من تنم می‌لرزه.
یه ایده‌ی دیگه و مرتبط با ایده‌ی اول اینه که اگه آدم پاکی در راس قرار بگیره، حکومت صالح برپا می‌شه. لابد همان حکومت شاه‌فیلسوف افلاطونی. این ایده پشتوانه‌ی عرفانی و فلسفی هم داره. من باجناق فلسفه‌خونده و عارف‌مسلکی دارم. ایشون کاملاً معتقده، و در رفتارهای روزمره‌اش هم این اعتقاد بروز پیدا می‌کنه، که از آدم ناپاک خیر صادر نمی‌شه. لذا طرف باید باطن خوبی داشته باشه تا ازش چیز خوبی دربیاد. تازگی رمان‌های داستایوسکی را دست گرفته بود و به‌شدت بدش اومده بود که این چه روح آشفته و درگیری داره که چنین چیزهای سیاهی ازش صادر شده. نمود این دیدگاه را در خطبه‌های نمازجمعه می‌شه دید که می‌گن شما مردم گناه کرده‌اید که خشکسالی اومده.
کلان‌روایت علوی و حکومت صالحین، همون‌طور که از اخبار هرروزه می‌شه دید، شکست خورده. ایده‌های جایگزین چیه؟
یکی‌اش ایده‌ی سیدجواد طباطبایی است که محمد قوچانی در مجلات و روزنامه‌های مختلفش به اون می‌پردازه و اون ایده‌ی ایرانشهره. راستش، با وجود علاقه‌ی قلبی زیادی که به قوچانی داشته‌ام و مجلات و نوشته‌هاش را دنبال کرده‌ام، هنوز درست نمی‌دونم که این ایده چه معنا و الزامات و تبعاتی داره. از تبعات ایده‌ی ایرانشهر، به‌جز جایگاه والایی که این گروه به زبان فارسی می‌دن، فقط یکی را دیده‌ام که قوچانی در مقاله‌ای در مهرنامه توضیح داده و اون مخالفت جدی با ایده‌ی وحدت جهان اسلامه، ایده‌ای که در ایران متعلق به رهبری است و شیعیان سنتی هم به‌شدت با آن مخالف هستند.
ایده‌ی وحدت اینه که مسلمان‌ها چون با همدیگه درگیر شدند غرب تونست بر اون‌ها تسلط پیدا کنه. محمد قوچانی می‌گه این ایده مال عثمانی است و سیدجمال‌الدین اسدآبادی هم که پدر این ایده باشه به این سمت می‌رفته که درواقع ایران را تحت سیطره‌ی یک حاکم جهان اسلام، که خلیفه‌ی عثمانی باشه، دربیاره. می‌دونیم که شاه شهید، ناصرالدین شاه (:دی)، را هم یکی از شاگردان سیدجمال ترور کرد. شاید به‌نظر افراد مسالمت‌جو این ایده‌ی وحدت با «برادران اهل تسنن» خوب بیاد، ولی یادمون باید باشه که در استقلال هند این مسلمان‌ها بودند، یا مشخص‌تر محمدعلی جناح بود، که بین صفوف مبارزه با استعمار انشقاق ایجاد کرد و به‌جای یک کشور متحد هند، دو کشور درگیر با هم، و بعداً سه کشور (هند، پاکستان، بنگلادش (قبلاً پاکستان شرقی))، به‌وجود آورد که بر سر مرزها با هم درگیر شدند و یکی وارد اردوگاه غرب شد و هنوز هم تبعات این ورود به اردوگاه غرب تا به امروز ادامه داره. جالب اینکه این مسلمان‌های اهل اتحاد ضد استعمار در این درگیری طرف پاکستان قرار می‌گیرند و ضدهند (در مساله‌ی کشمیر) هستند و هیچ حرفی از ایجاد جبهه‌ای واحد علیه استعمار نمی‌زدند، درحالی‌که هند پایه‌گذار جنبش عدم تعهد بود و سالیان زیادی ضدغرب. لذا ایده‌ی اتحاد هم دروغین یا نامنسجم از کار درمیاد، به‌خصوص که در جبهه‌ی سوریه هم جمهوری اسلامی در عمل وارد درگیری با مسلمان‌هایی شد که به‌دنبال برپایی حکومت اسلامی بودند (و همه‌شان هم داعشی نبودند) و در طرف حکومت سکولار بشار اسد قرار گرفت. بزرگترین مبارزه‌ی طرفداران اتحاد دشمنی با جبهه‌ی داخلی و مخالفت با آیین‌های سنتی شیعیان، مثل لعن خلفا و عیدالزهرا و انواع عزاداری‌های سنتی، است.
ایده‌ی آخری که بلدم ایده‌ی مهدی نصیری است. مهدی نصیری می‌گه در زمان غیبت امکان این وجود نداره که همان حکومت حقه‌ای که با حضور معصوم امکان برقراری‌اش هست پدید بیاد. لذا باید انتظارمون را از خودمون منطقی کنیم و فکر نکنیم که می‌تونیم همان نیکی‌هایی را که تنها به‌واسطه‌ی حضور معصوم ممکن می‌شود را ما مردمان منفصل از وحی به‌وجود بیاوریم. (ضمناُ مهدی نصیری ضدفلسفه و عرفان هم هست و بنابراین نمی‌تونه اعتقاد به روابط و رویاهای وحیانی و عرفانی‌ای که برای امام خمینی درست کرده‌اند داشته باشه. درعین‌حال ضد امام خمینی نیست و می‌گه امام به‌واسطه‌ی فقاهتشون انقلاب کرده‌اند نه به‌واسطه‌ی عرفان و فلسفه‌شان.) همچنین، دینی که ما دریافت کرده‌ایم متعلق به عصری است ماقبل مدرن، و دوران مدرنیته یک‌سره چیزی متفاوت از قبلش است. ما، با توجه به محدودیت‌هایمان و نداشتن اتصال به وحی و معصوم، نمی‌توانیم در دنیای مدرن زندگی کنیم و تبعات دنیای مدرن را نپذیریم. بنابراین باید اقتضائات این دوران جدید را تا زمان ظهور حضرت حجت بپذیریم و تنها در حد توان‌مان به تغییر محدود شرایط دست بزنیم. رنه گنون هم، در کتاب سیطره‌ی کمیت، علی‌رغم تمام دشمنی‌هایی که با دنیای مدرن می‌کند، جایی همین را می‌گوید که خیالبافی است که فکر کنیم می‌توانیم این دوره‌ی کالی‌یوگا را به‌تمامی به‌دوران عصر نور برگردانیم، اما ممکن است حتی با استفاده از ابزارهای همین دوره‌ی ظلمت، به‌طور محدود، راه‌هایی باز کرد.
شیعیان سنتی هم هستند که فکر می‌کنم اثباتاً حرفی برای گفتن نداشته باشند ولی نفیاً می‌گن که هر پرچمی که در دوران غیبت بلند شود باطل است.
این بود دانسته‌های من.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۱۱/۰۱
طاها ربانی

نظرات  (۱)

کیف کردم بالحق.
پاسخ:
خدا را شکر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی