کتاب و مجله

نوشته‌هایی درباره‌ی مجله و کتاب

کتاب و مجله

نوشته‌هایی درباره‌ی مجله و کتاب

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

تکه متن پایین درباره‌ی شورش سال 1857 میلادی در هندوستان است که سرانجام شکست خورد. کتابی که ازش نقل کرده‌ام، این‌طور که از مقدمه‌ها فهمیدم، زمان ناصرالدین‌شاه ترجمه شده است. مقدمه‌ها، به‌خصوص مقدمه‌ی ایرج افشار، از تلاش ناصرالدین‌شاه برای آگاهی بر اوضاع دنیا می‌گوید و می‌گوید که بسیاری از کتاب‌ها به دستور خود او ترجمه می‌شده است و دلیلش هم علاقه‌ی او به آگاهی از نحوه‌ی تدبیر امور در دیگر کشورها بوده.

من خیلی به تخریب‌هایی که از دوره‌ی قاجار می‌شه بدگمانم. البته شاهان قاجار شاهان مدرنی نبوده‌اند و با پادشاهان برجسته‌ی تاریخ ایران هم شاید قابل مقایسه نباشند، ولی پادشاهان برجسته‌ی تاریخ ایران هم با دیگر پادشاهانِ حتی سلسله‌های خودشان هم قابل قیاس نیستند. اگر اروپا تغییر نکرده بود، ایران چنین در دوره‌ی قاجار به تنگنا نمی‌افتاد، و بااین‌حال، ایران مثل هندوستان تحت استعمار مستقیم نیفتاد و مثل عثمانی به چندین کشور با هویت‌های جدید و عجیب تبدیل نشد.

به‌هرحال، متن زیر را برای این انتخاب کردم که استعمارگران دوست دارند مردم مستعمره را بی‌فرهنگ و عقب‌مانده نشان بدهند، کاری که الان هم می‌کنند و بی‌شرمانه جدال‌های عراق را نه ناشی از دخالت‌های خودشان که ناشی از اختلافات مردم یا دیدگاه‌های تندروانه‌ی گروه‌های اسلام‌گرا بیان می‌کنند.

باید با استعمار جنگید و هیچ به رسانه‌هاشون اعتماد نکرد.

 

«پس تمام دسته‌جات یاغیان به سمت دهلی روانه می‌شدند و آن شهر را مانند میعادگاه برای خود قرار داده بودند. اما چیزی که اسباب حیرت است آنکه قوانین انتظام عسکریه را در کمال خوبی نگاه می‌داشتند و با کمال نظم و ترتیب پیش می‌رفتند و از امکنه‌ای که عبور می‌کردند به مردم تعدی نمی‌نمودند و به نهب و غارت نمی‌پرداختند، فقط به قدر معاش از آن‌ها آذوقه می‌گرفتند. یک فوجی از افواج یاغیان دست‌اندازی به خزانه‌ی عسکریه ننمود و مواجب سربازان مانند سابق داده می‌شد و صندوق‌های پولی که از هر طرف به‌دست jمی‌آوردند بدون کم و کسر به شهر دهلی می‌رساندند.»

شورش هندوستان، ترجمه‌ی اوانس ماسئیان، با مقدمه، تصحیح و توضیحات صفاءالدین تبرائیان، با مقدمه‌ی ایرج افشار، نشر نیلوفر، تابستان 1372.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۵ ، ۱۳:۴۸
طاها ربانی


بلّیه‌ی بزرگ زندگی خیابان‌خواب‌ها این است که مطلقاً برخوردی با زنان ندارند. نتیجه اینکه خیابان‌خواب محکوم است به تجرد ابدی. شکی نیست که زن‌ها هرگز، یا تقریباً هرگز، به مردی که خیلی از خودشان فقیرتر باشد افتخار نمی‌دهند. بنابراین خیابان‌خواب، از لحظه‌ای که خیابان‌خواب می‌شود، عزب خواهد بود. او از اینکه همسر، معشوقه یا هر زن دیگری در زندگی‌اش داشته باشد مطلقاً ناامید است.

واضح است که نتیجه‌ی این وضع چه خواهد بود: همجنس‌گرایی و هر از گاهی تجاوز. اما عمیق‌تر از همه‌ی این‌ها خفتی است که در وجود مردی رسوب می‌کند که می‌داند حتی لایق ازدواج هم دانسته نمی‌شود. غریزه‌ی جنسی غریزه‌ای بنیادی در وجود انسان است و محرومیت از برآورده‌کردنش همان‌قدر آزاردهنده است که گرسنگی فیزیکی. بدی فقر بیش از آنکه به دلیل رنجی باشد که به آدم می‌دهد، بدین خاطر است که روح و جسم آدم را فاسد می‌کند. و شکی نیست که محرومیت جنسی به این روند فساد سرعت می‌دهد. مرد خیابان‌خواب، که ارتباطش با جنس زن کاملاً قطع شده، احساس می‌کند مرتبه‌ی اجتماعی‌اش به سطح معلولان یا دیوانه‌ها تنزل پیدا کرده. هیچ تحقیری نمی‌تواند چنین تأثیر مخربی بر عزت‌نفس مرد بگذارد.

آس‌وپاس در پاریس و لندن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۵ ، ۰۱:۰۲
طاها ربانی