کتاب و مجله

نوشته‌هایی درباره‌ی مجله و کتاب

کتاب و مجله

نوشته‌هایی درباره‌ی مجله و کتاب

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

نمی‌دونم من مشکل دارم یا واقعاً متن‌های ترجمه این‌قدر احمقانه است. به متن زیر نگاه کنید. این را از کتاب روش و نظریه در علوم سیاسی نوشته‌ی دیوید مارش و جری استوکر، ترجمه‌ی امیرمحمد حاجی‌یوسفی، پژوهشکده‌ی مطالعات راهبردی آورده‌ام. برخلاف پست قبلی‌ام که درباره‌ی کتاب جامعه‌شناسی ریمون آرون با ترجمه‌ی باقر پرهام بود، در این پست شکایتی از جمله‌بندی مترجم ندارم. اتفاقاً در این پنجاه، شصت، صفحه‌ای که خوانده‌ام، از اینکه مترجم لقمه را دور دهانش نچرخانده خوشحال بودم. اما معنا در این تکه‌ای که گذاشته‌ام کاملاً ایراد دارد.

بریده‌ی ۱

طبق اطلاعات پراکنده‌ای که اینجا و آنجا خوانده‌ام، هایک طرفدار بازار آزاد است. تا نیمه‌ی خط پنجم این تکه متن هم مشکلی با اطلاعات قبلی‌ام به‌وجود نمی‌آید. اما ناگهان از از خط پنجم به بعد، تضاد شدیدی به‌وجود می‌آید. چطور ممکن است هایکی که معتقد است «افراد باید دسترسی برابر به آزادی منفی داشته باشند،» ناگهان بگوید که «توزیع درآمد یا ثروت توسط دولت نه‌تنها به آزادی خدشه وارد نمی‌سازد، بلکه مساوات را نیز نقض نمی‌نماید» و «دولت باید قواعد توزیع را که نسبت به بعضی تبعیض قائل شده و به نفع بعضی دیگر می‌باشد تعیین نماید»؟

بریده‌ی ۲

چرا این‌قدر زشته این جمله: «استدلال در این مورد که یک توزیع فرضی کالاها غیرعادلانه است، تلویحاً به این معنا است که این توزیع دارای نتیجه‌ای است که عمداً اراده شده و جبران و تصحیح آن باید خواسته شود»؟ می‌گوید دولت را نمی‌توان تصحیح‌کننده‌ی بی‌عدالتی دانست، و بعد می‌گوید اگر درباره‌ی غیرعادلانه‌بودن توزیع کالاها حرف بزنیم یعنی طلب تصحیح آن را داریم، بنابراین اساساً بی‌عدالتی‌ای وجود ندارد، چون اگر بی‌عدالتی‌ای وجود داشته باشد، باید کسی آن را تصحیح کرد، اما این کس دولت نیست و به‌طریق اولی بازار آزاد هم نیست، و اگر نمی‌شود سراغ دولت رفت، سراغ هیچ‌کس دیگر هم نمی‌شود رفت. این حرف در خط پایین‌تر تایید می‌شود: «توزیع‌ها برآیند پیامدهای پیش‌بینی‌شده‌ی تعاملات داوطلبانه‌ی بی‌شمار هستند.» وقتی تعاملات داوطلبانه است، بی‌عدالتی معنایی ندارد. خوب، پس این وسط، این جمله چه معنایی دارد: «بی‌عدالتی تنها می‌تواند نتیجه‌ی قصدهای بدخواهانه‌ی برخی افراد باشد»؟ چه ربطی دارد؟

گویا از ترجمه‌خوانی جز اعصاب‌خوردی چیزی نصیبم نمی‌شود. دارم به این فکر می‌کنم که فقط سراغ متن‌های زبان انگلیسی بروم. ولی این کار همت زیادی می‌خواهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۷ ، ۲۳:۲۶
طاها ربانی
جمله را نگاه کنید:
«معذلک، یک چنین ترکیب قابل ستایشی، که روح کلیت، یعنی عنصر ضروری هرگونه دریافت کلی‌نگر، اینهمه به‌دقت در آن مورد استفاده قرار گرفته و تا آنجا که روش کار اجازه می‌دهد حفظ شده است، همواره چون الگویی جالب باقی خواهد ماند، الگویی که خصلت ممتاز خود را در نشان‌دادن هدف کلیی که هوش ما، به‌عنوان نتیجه‌ی نهایی هرگونه تحلیل تاریخی، یعنی تنظیم عقلانی سلسله‌ی بنیادی رویدادهای گوناگون بشری، براساس طرحی یگانه، که از آنچه مورد نظر بوسوئه بود هم واقعی‌تر و هم گسترده‌تر هست تعقیب می‌کند همیشه محفوظ خواهد داشت

یک جمله‌ی بسیار بلند که سه تا از فعل‌ها در آخر آن جمع شده‌اند. از این موارد تا اینجایی که من از این کتاب خوانده‌ام زیاد است. با توجه به اینکه علاقه‌ام به این جور متون هم کاهش پیدا کرده، ادامه‌ی مطالعه‌ی این کتاب برایم شکنجه است. یکی از دلایل کم‌مطالعه‌بودن جامعه را باید در همین ترجمه‌ها دانست.

جمله‌ای که در بالا آوردم از کتاب مراحل اساسی اندیشه در جامعه شناسی نوشته‌ی ریمون آرون و ترجمه‌ی باقر پرهام است. من دانش‌آموخته‌ی جامعه‌شناسی نیستم و تفریحی کتاب می‌خوانم، بنابراین با میزان اهمیت مترجم آشنا نیستم، ولی تا جایی که می‌دانم، باقر پرهام مترجم معتبری است. از ترجمه هم متوجه می‌شویم که مترجم متن را فهمیده . اما، به‌هرحال، کتاب نیاز به ویراستاری دارد. چاپی که من دارم چاپ دوم این کتاب است که در سال ۱۳۷۰ منتشر شده. سال گذشته چاپ دوازدهم آن منتشر شد (خبر مهرنیوز).

در ادامه تلاش خودم را برای ساده‌ترکردن این جمله‌ی پیچیده می‌آورم، هرچند به‌نظرم در این راه شکست خوردم و تلاش دوساعته‌ام به نتیجه‌ی مطلوب نرسید. شاید اگر فرانسه بلد بودم و متن اصلی جلویم بود، به نتیجه‌ی بهتری می‌رسیدم.


ابتدا قسمت‌های دورافتاده از هم را به هم نزدیک و از پرانتز برای جداکردن قسمت‌های توضیحی استفاده می‌کنم:
«الگویی که خصلت ممتاز خود را همیشه محفوظ خواهد داشت در نشان‌دادن هدف کلیی که هوش ما ، به‌عنوان نتیجه‌ی نهایی هرگونه تحلیل تاریخی تعقیب می‌کند ، (یعنی تنظیم عقلانی سلسله‌ی بنیادی رویدادهای گوناگون بشری، براساس طرحی یگانه، که از آنچه مورد نظر بوسوئه بود هم واقعی‌تر و هم گسترده‌تر هست.)»

جمله به‌خاطر جابه‌جایی اجزایش کمی به‌هم‌ریخته است. پس دستی به سروروی آن می‌کشم و جمله را به جمله‌های کوچکتر می‌شکنم:
«الگویی که خصلتی ممتاز را همیشه محفوظ خواهد داشت؛ آن خصلت ممتاز عبارت است از نشان‌دادن هدف کلی‌ای که هوش ما آن را تعقیب می‌کند و نتیجه‌ی نهایی هرگونه تحلیل تاریخی است. (تحلیل تاریخی یعنی سلسله‌ی بنیادی رویدادهای گوناگون بشری براساس طرحی یگانه تنظیم عقلانی شود. این طرح یگانه از آنچه مورد نظر بوسوئه بود هم واقعی‌تر و هم گسترده‌تر است.)»

این جمله همچنان پیچیده و نامفهوم است. سعی می‌کنم معانی مهم‌تر را بگیرم و از خیر معانی کم‌تر مهم بگذرم. مثلاً «الگویی که خصلت ممتاز خود را همیشه محفوظ خواهد داشت» را به «خصلت ممتاز این الگو این است» خلاصه می‌کنم:
«خصلت ممتاز این الگو این است که هدف کلی‌ای را نشان می‌دهد که هوش ما می‌خواهد به آن برسد تا از تحلیل‌های تاریخی نتیجه‌گیری نهایی کند، و منظور از تحلیل تاریخی این است که سلسله‌ی بنیادی رویدادهای گوناگون بشری براساس طرحی یگانه به‌صورت عقلانی تنظیم شود. این طرح یگانه از آنچه مورد نظر بوسوئه بود هم واقعی‌تر و هم گسترده‌تر است.»

این جمله‌ی نهایی‌ای است که من به آن رسیدم. بیش از این مغزم نمی‌کشد و همچنان در درک جزئیات معنای جمله ناتوانم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۷ ، ۱۹:۱۰
طاها ربانی