کتاب و مجله

نوشته‌هایی درباره‌ی مجله و کتاب

کتاب و مجله

نوشته‌هایی درباره‌ی مجله و کتاب

مشکل اینجا است که مجبوریم برای ابتدائیات جذب مشتری هم امتیاز قائل شویم. ظاهر خوب، چاپ عالی، طرح جلد زیبا، قطع دوست‌داشتنی و دیگر جاذبه‌های ظاهری نمی‌تواند به ما چیزی درباره‌ی محتوای کتاب بگوید، اما از آنجا که این ابتدائیات در چاپ کتاب‌ها به‌ندرت رخ می‌دهند، تبدیل می‌شوند به بزرگ‌ترین امتیاز کتاب‌ها؛ و در هروله‌ی نمایشگاه کتاب، همین ظواهر مشتری کافی و اعتبار اضافی برای ناشر فراهم می‌کنند.
این اولین کتابی است که از هنری کیسینجر می‌خوانم، یا درواقع می‌خواستم بخوانم. ناشرش انتشارات علمی و فرهنگی‌ای است که در یک صفحه از ابتدای کتاب خود را چنین معرفی کرده: «ناشر برگزیده‌ی هفدهمین، بیستمین، بیست‌ودومین، بیست‌وسومین و بیست‌وچهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران». نمی‌دانم این ناشر هم از خاندان «علمی»ها است یا ناشری است دولتی (یا هردوانه؟) کتاب دیگری را هم از هنری کیسنیجر خریده‌ام، «چین»، از نشر فرهنگ معاصر. به این یکی بیشتر امید بسته‌ام. بماند.
می‌دانید ایراد کار کجاست؟ ایراد کار این است که هرچه به قسمت فیزیکی‌تر ماجرا مربوط باشد راحت‌تر حل می‌شود، اما قسمت‌های معنوی‌تر به آدم‌های دلسوزتر و دغدغه‌دارتری محتاج است. ارائه‌ی لیست بلندبالایی از کتاب‌های تازه‌انتشار‌یافته به مقامات دولتی و به مجلات فرهنگی و به مراکز فروش، در این سیستم رزومه‌طلب، اعتبار بیشتری برای اشخاص فراهم می‌کند تا ارائه‌ی اثری که با دلسوزی برای کلمه‌به‌کلمه‌اش عرق ریخته شده باشد.
برویم سراغ ترجمه. ترجمه فقط فهم متن به زبان اصلی نیست. برای ترجمه باید بتوانی فارسی هم بنویسی و حرف بزنی، و این هنر کمی نیست. مثلاً این جمله را در نظر بگیرید: «مفهوم نظم جهانی با محدوده‌های تعیین‌شده‌ی اقدامات دولت در راستای تحقق یک انقلاب همیشگی که فقط پیروزی یا شکست را می‌شناخت از میان برداشته شد.» (ص 37) بیایید سعی کنیم از این جمله سردربیاوریم. می‌گوید «مفهوم نظم جهانی... از میان برداشته شد.» این قسمت اصلی جمله است و جمله به این صورت کامل و مفهوم است. بقیه‌ی جمله برای افزایش اطلاع خواننده درباره‌ی همین قسمت‌های اصلی آمده است. اما ما چه چیزی از این قسمت‌ها می‌فهمیم؟ مثلاً بیایید به این قسمت نگاه کنیم: «که فقط پیروزی یا شکست را می‌شناخت». چه کسی یا چه چیزی «فقط پیروزی یا شکست را می‌شناخت»؟ «محدوده‌های تعیین‌شده»؟ «دولت»؟ «انقلاب همیشگی»؟
به این یکی نمونه نگاه کنید: «(یعنی پانزده سال دوره‌ی حکومت موقتی سلسله‌ای پیش از تأسیس سلسله رومانف در سال 1613 که در حملات و جنگ‌های داخلی و قحطی یک سوم جمعیت روسیه قربانی شدند.)» (ص 54) اگر بخواهیم جمله را خلاصه بنویسیم، جمله به این شکل بوده است: «پانزده سال[ی]... که... یک سوم جمعیت روسیه [در آن] قربانی شدند.» مشکل این جمله این است که اطلاعات زیادی را می‌خواهد در یک جمله ارائه کند، احتمالاً به‌خاطر حفظ ساختار جمله‌ی انگلیسی، و به‌همین‌خاطر بعضی قسمت‌های واجب جمله را هم جا انداخته است (یای نسبت برای «سال» و، با اهمیتی کمتر، "در آن").
نمونه‌ی دیگری برای ارائه‌ی اطلاعات زیاد در جملات کم: «مقتضی است که تعجیل در اموری که از مناطق دور ارسال شده به دلیل تأخیری که گهگاه ناشی از بعد مسافت بود موجب می‌شد تا اصلاحات وسیع صورت گیرد.» (ص 59) جایزه برای کسی که این جمله را بشکافد!

از نمونه‌های پایبندی مترجم به ساختار زبان مبدأ و نجویدن جمله و درنیاوردن آن به زبان فارسی می‌شود به این نمونه اشاره کرد: «در عین حال، دستاوردهای حیرت‌انگیز روسیه در زمینه‌ی کشورگشایی بر پایه‌ی اقتصادی و جمعیت‌شناختی صورت می‌گرفت که از منظر معیارهای غربی، چندان پیشرفته نبود». از حذف یای نسبت می‌گذریم (یعنی جمله باید به این صورت می‌بود: «بر پایه‌ی اقتصاد و جمعیت‌شناختی‌ای صورت می‌گرفت که...»)؛ منظور از این جمله چیست؟ بگذارید اطلاعات اضافی جمله را حذف کنیم و چهارچوب اصلی جمله را حفظ کنیم: «دستاوردهای... روسیه... بر پایه‌ی... جمعیت‌شناختی‌ای صورت می‌گرفت که... پیشرفته نبود.» با توجه به توضیحات بعدی، به‌نظر می‌رسد که منظور نویسنده این بوده که مناطقی که روسیه به چنگ می‌آورده به‌لحاظ جمعیت اهمیتی نداشته است. اما این جمله به زبان فارسی سلیس منتقل نمی‌شود و خواننده باید با خود و با کتاب کلنجار برود تا از معنای پس کلمات فارسی و ساختارهای انگلیسی سردربیاورد.
نمونه‌ای دیگر: «تضاد بین میراث دولتمردان اصلی اروپای مرکزی، تغییر در تأکید نظم بین‌المللی اروپایی از مشروعیت تا قدرت را در نیمه‌ی دوم قرن نوزدهم نشان می‌دهد.» لطفاً قبل از هرگونه ترجمه، لقمه‌ی خود را بجوید.

بعضی از ایرادات ترجمه را هم می‌توان با خواندن کتابِ بسیار خوب، و بسیار کم‌حجمِ، «نخستین درس‌های ترجمه» نوشته‌ی خانم فرزانه فرح‌زاد می‌توان برطرف کرد. مثلاً نزدیکی و دوری اجزای جمله از یکدیگر: «روسیه با روشی متفاوت با سایر جوامع به سیستم حکومتی مدرن اروپایی زیر نظر تزار پتر کبیر پیوست.» سیستم حکومتی مدرن اروپایی زیر نظر پتر کبیر نبوده است، روسیه زیر نظر پتر کبیر بوده است. بنابراین با انتقال قسمت پررنگ به بعد از «روسیه» معنای جمله راحت‌تر به خواننده‌ی بخت‌برگشته منتقل می‌شود: «روسیه، زیر نظر تزار پتر کبیر، با روشی متفاوت با سایر جوامع به سیستم حکومتی مدرن اروپایی پیوست.»
ایرادات و اشتباهاتی هم وجود دارد که احتمالاً از زیر دست مترجم و ویراستار و دیگر دست‌اندرکاران تهیه‌ی کتاب دررفته است، وگرنه بعید است که چنین مطالبی را کسی یک بار بخواند و سعی نکند آن را اصلاح کند. مثلاً این: «در روسیه، حاکم مطلق قانون دایر است.» (ص 59) یا این: «اگر تعادل بین قدرت و مشروعیت به درستی مدیریت شود، اقدامات به سطحی از خودانگیختگی ایجاد می‌شود.» (ص 70) «اقدامات» نه‌تنها «ایجاد می‌شود» که «به سطحی از خودانگیختگی» هم ایجاد می‌شود! 
این کتاب حتماً ویراستار داشته است. کسی که با ترّهات نویسندگان و مترجمان آشنا باشد به‌راحتی می‌فهمد که این رسم‌الخط و علائم نگارشی کار ویراستاری است که حداقل چندان تازه‌کار نیست. بگذریم از دعوایی که سر کاما یا ویرگول بعد از نهاد وجود دارد و کمتر ویراستاری به برداشتن این کاماهای بعد از نهاد اهمیت می‌دهد. اما همه‌ی کار ویراستار ویرایش صوری نیست، ویرایش زبانی هم هست. البته سروکله‌زدن با متن‌های عجیب و غریب مترجمان و نویسندگان شاید وقت زیادی بگیرد و ناشر باید حمایت زیادی از ویراستار بکند تا ویراستار بتواند به‌اندازه‌ی کافی وقت بگذارد و معنا را از میان جملات بیرون بکشد. یک راهش هم این است که کتاب را در مرحله‌ی داوری و ارزیابی به مترجم برگردانند، اما با این کار چیزی برای چاپ باقی نمی‌ماند. پس حالا که ویراستار این وظیفه را قبول کرده، باید تا انتها بر انجام این وظیفه پافشاری کند. اما، خوب، نام چنین ویراستاری را ناشر نمی‌تواند به‌راحتی از اطلاعات کتاب حذف و اجر معنوی کار او را زایل کند. چنین ویراستاری هم‌رده و بلکه بالاتر از مترجم کتاب خواهد بود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۴/۰۲
طاها ربانی

نظرات  (۴)

۰۷ تیر ۹۶ ، ۱۱:۴۶ فؤاد سیاهکالی
آقا خیلی خوب بود این ریزبینی ها در جملات. 
آدم گاهی حس می کنه مشکل از منه که زبان علمی رو متوجه نمیشم. ولی با خوندن نقدهایی مثل نقد شما، یه مقدار کمتر احساس گناه می کنه. 
«فهم زبان مبدأ و مقصد»، «جویدن جملات زبان مبدأ و تبدیلشون به فارسی».
خیلی خوب بود.
پاسخ:
آقا، مخلصیم. خیلی خوشحالم کردید با کامنتتون. ارادت
۱۳ تیر ۹۶ ، ۱۶:۴۴ محمد یوسفی
دریغا فرهنگ! دریغا علم! دریغا زبان!
به نکته‌های خوبی اشاره کرده بودید. این درد را، به‌واسطۀ چندین سال ویراستاری و سروکله‌زدن با دست‌اندرکارانِ عموماً زبان‌نفهم و هیچ‌ندان، با پوست و گوشت کشیده‌ام. وضع اسفناکی است.
پاسخ:
ممنونم. خیلی خوشحال شدم از تأیید شما. لطف کردید.
سلام

ایراداتی را که بیان داشته اید کاملا بجا بوده و با خواندن چند صفحه از کتاب ملموس می باشد. چاپ این کتاب با این سطح ترجمه اعتبار این انتشارات را پایین می آورد. متاسفانه ترجمه این دست از کتابها (نه بطور مشخص این کتاب) کارهای دانشجویی بوده که توسط استادان دانشگاه به دانشجویان شان به عنوان پروژه سپرده می شود و گاها زمان برای خواندن آن هم صرف نمی شود و با روابط به انتشارات فرستاده می شود.
پاسخ:
خیلی ممنون بابت کامنت. خوشحال شدم :)
واقعاً به کار دانشجویی می‌خورد. خیانت بزرگی می‌کنند. من که از پولم نمی‌گذرم و حلالش نمی‌کنم :)
۰۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۹:۵۲ داریوش مهاجری
با تشکر از نکاتی که بیان کردید. طبیعتا هیچ ترجمه ای بدون اشکال نیست و این نوشته هم در این زمینه استثنا نیست. احتمالا بیشتر از این مقدار که برشمردید می توان اشکال در این کتاب یا هر کتاب دیگری در این سطح از اهمیت پیدا کرد. اما شرط انصاف این بود که نکات مثبت ترجمه کتاب را هم برمی شمردید. با بی مهری و کم انصافی یا گاهی هم حسادت، خستگی را به تن آنها که به افزایش فهم ما کمک می کنند، نگذاریم. 
خوب می دانیم که نوشته های کسینجر بسیار پیچیده و سنگین است. به همین دلیل کمتر مترجمی جرات می کند دست به ترجمه این نوع نوشته ها بزند. از بخت بلند ما اینکه مترجم کتاب  خود نیز یک متخصص مسائل بین المللی است و به همین دلیل به خوبی از پس دشواری های این کتاب برآمده است. انصافا در این ترجمه متنی زیبا، قوی و فوق العاده پدید آورده است و کتاب چنین مهم و پیچیده ای را به شیوایی به زبان فارسی برگردانده است. آنجنانکه در حین خواندن آن در بسیاری از موارد فراموش می کنید که در حال خواندن یک متن ترجمه شده هستید. 
عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگوی
منع حکمت مکن از بهر دل خامی چند
پاسخ:
:)) باشه. طرف یه جمله‌ی عادی فارسی نتونسته بنویسه، نهاد جمله‌اش با گزاره‌ی جمله نمی‌خونه، بعد «در این ترجمه متنی زیبا، قوی و فوق‌العاده پدید آورده»؟! نوشته‌ی کیسنجر پیچیده و سنگینه؟! کیسینجر داشت قصه می‌گفت! متن سنگینْ متن فلسفی کتاب کانتِ نشر خوارزمیه، که برای هر صفحه‌اش باید کلی فکر می‌کردی، ولی یک جمله‌اش نبود که مفهوم نباشه و تمام صفحات یک‌دست و منسجم بود؛ خدا سایه‌ی استاد عزت‌الله فولادوند را بر سر ترجمه‌ی کشور نگه داره. مترجم نظم جهانی، اگر ترجمه را نداده باشه به چندتا دانشجوی بدبخت (که احتمالاً و با توجه به نتیجه‌ی کار داده و حتماً هم چند نفر بوده‌اند، چون حتی در مزخرف‌بودن هم یکدست نیست)، واقعاً ناتوان و بی‌سواده و اولین و کمترین ویژگی آدمی در چنین جایگاهی را نداره، یعنی نمی‌تونه فارسی بنویسه.
بقیه‌ی ماله‌کشی‌هایی هم که انجام داده‌اید یا به‌خاطر کارمندبودن شما در همین موسسه انتشاراتی است یا به‌خاطر نون‌ونمک‌خوردن با مترجم، یا اینکه کارتون گیر مترجمه؛ چون متنی که من نوشته‌ام به‌اندازه‌ی کافی روشن و گویا هست و با مثال‌هایی که آورده‌ام جای چنین کامنتی را باقی نمی‌گذاره. جز اینکه قصد این باشه که خواننده‌ی گذری را، که حال خواندن تمام متن را ندارد، تحت تأثیر قرار دهید. خدا ان‌شاءالله شما و ما را از نون حروم محفوظ بداره.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی